Home | persian history on this day | persian civilzation | contact me | missing history | my family history | diplomcy | clubs and groups | political events | zoroaster | New Page Title

the ancients civilzation of iran

ESPAHBODAN

See
                           who's visiting this page.

sangi jaleb
parim5.jpg

parim1.jpg

parim2.jpg

dar vorodi , mahal kashf katibeh
parim4.jpg

namaei az makan ehtemali shahr parim
parim7.jpg

namaei az gach bori
parim8.jpg

namaei digar az gach bori
parim9.jpg

Join Our Mailing List
Email:

Free JavaScripts provided
by The Salar Weblog

  

powered by lycos
SEARCH:Tripod The Web

ارزش و احترام اب نزد پارسيان

اب و ابياري در ايران پيشينه اي ديرينه و فراتر از تاريخ مدون

دارد. بر خلاف بسياري از مناطق دنيا, وضعيت جغرافيائي و اب و هوائب

هوائي در ايران به گونه اي نبوده است كه اب در محل زندگي مردم

مهيا و در دسترس باشد به اين سبب ايرانيان در طول تاريخ همواره كوشيده اند كه اب را در كنار خود قرار دهند. ايران به عنوان متمدنترين كشور دنيا

در زمينهء كشاورزي و تامين و بهره برداري پايدار از منابع اب تجربه هاي گرانقدري دارد چنانكه قدمت كاريزها را به پيشداديان نسبت ميدهند و امده است كه منوچهر شاه نخستين كسي بود كه كاريز كند و اب را از زمين با انديشه كردن بيرون اورد.

روشهائي از آبياري مانند استفاده از كوزههاي سفالي (كه هنوز هم در نواحي حاشيهء كوير ايران متداول است.) گواه اين است كه ابتكار ابياري به اصطلاح قطره اي به نياكان ما تعلق دارد و انان با انتخاب گياهان و ارقام مناسب و شيوههاي حفظ رطوبت خاك و استفاده از سيلاب به شيوهء بند سازي , به شيوه اي مناسب از منابع اب استفاده ميكردند , شيوه اي كه امروز با نام "اسپيت" سامانهء نوين و پايدار ابي معرفي ميشود.؟

نياكان ما ساليان دراز با استفاده از اب و خاك شور به توليد محصول پرداخته و با اين شيوه اشنا بوده اند. دانش بومي انها در بهره برداري از اب و خاك شور از گنجينه هاي علمي با ارزش دنياست كه امروزه توجه جهانيان را به خود جلب كرده است.

مهمتر از همه اينكه اب در ايين زرتشت و در بين پارسيان بسيار مقدس بوده و هست قداست اب و حفاظت از ان تا انجا با فرهنگ و كيش و ايين ما در اميخته است كه حتي امروزه سوگند خوردن به اب در ميان روستاييان متداول است. در گذشته نيز اگر فردي قصد عهد بستن داشت مايعي را به علامت درستي گفتار خود مينوشيد كه اين مايع تشكيل شده از اب و گوگرد بود به عبارتي درستتر كه ابي كه در ان مقداري گوگرد نيز وجود داشت به نام "سوگند" ناميده ميشد كه بعدها در زمان اعراب سوسمار خوار به هر عملي كه منتهي به بستن عهدي اسماني ميشد سوگند خوردن اطلاق ميكردند. جالبتر انكه فعل خوردن نيز از روي ان حذف نشده است و در اين زمان نيز "ميگوئيم سوگند ميخورم" در حاليكه بايد گفته شود "سوگند ياد ميكنم" پس ما هنوز هم ما بدون انكه خود بدانيم از نياكانمان و ايين زرتشتي پيروي ميكنيم. اكنون هم هيچ مراسم كيشي را نميتوان يافت كه در ان از اب به عنوان يك مادهء مقدس نامي به ميان نيامده باشد. بر فرض شستن قبر نياكانمان از اينروست كه در گذشته اگر اب و يا نوشيدني ديگري را مينوشيدند مقداري از ان را به پاس احترام به روح نياكان بر زمين ميريختند و اكنون با كمي تغيير نا محسوس ما قبر انان را پاك ميشوئيم.

تاريخ نويسان تمدن پارسيان را "تمدن هيدروليكي"و اخلاق انان را "اخلاق ابي" بيان ميكنند.

مردم ما تلف كردن اب را گناهي بزرگ و حفاظت از انرا كرداري نيك ميدانستند.

نياكان ما در مهار كردن و انتقال ابهاي سطحي نيز از دانش و فناوري بسيار قوي برخوردار بودند.

بنا نهادن سدهاي بلند قوسي و انتقال بين حوضه اي و مجاري زير زميني (كه گاهي عمق انها بالغ بر 300 متر است) نمونه اي از دانش و فناوري منحصر بفرد انهاست.

بيش از 1000/هزار سال قبل كه اروپائيان حتي چرخهء ابها را نميشناختند نياكان ما در زمينهء شناخت و چرخهء ابها كتابهائي را به چاپ رسانده اند. كه نشان دهندهء ان است كه هيچ كشوري در دنيا به اندازهء نياكان ما در مديريت و توزيع و استفاده از اب مهارت

نداشته است. جالب انكه روستاهاي ايران و موقعيت و محل انها و نيز فاصله و قلمرو و حتي الگوي كشاورزي و غذائي مردم بر اساس موجوديت و مهيائي اب شكل گرفته است.

روستائيان از نگهباني و حفاظت اب دريغ نميكردند باور كيشي و فرهنگي انها اين بود كه اب زنده است و اگر تنها بماند تلف ميشود. هنوز برخي روستائيان خراسان

"همراهان اب" را به ياد دارند اينها افرادي بودند كه هميشه با اب حركت وانرا به اصطلاح همراهي ميكردند تا از هرز رفتن ان جلوگيري كنند.

در اخر براي كاملتر توضيح دادن قدرت علمي نياكانمان در زمينهء مهار و استفادهءبهينه از اب نمنه اي تاريخي براي شما عزيزان مياورم:خشايار شاه در جريان لشگر كشي خود به اروپا,

براي تسهيل عبور كشتيهاي نظامي ايران از يك سوي شبه جزيره

به سوي ديگر ان ابراهي را ساخته بود كه به مرور زمان در زير خاك پنهان شده بود. در 8 ماه مي سال2001 برابر با 18 ارديبهشت2560 شاهنشاهي (4سال قبل)يك گروه باستان شناس يوناني وايتاليائي وانگليسي اعلام كردند كه اين ابراه را كه خشايار شاه در سال 480 پيش از ميلاد برابر با 79 شاهنشاهي ساخته بود يافته اند.

باستانشناساني كه ابراه را كشف كردهاند گفته اند كه مهارت مهندسان ايراني سازندهء رود خانه به اندازهء مهندسان امروزي بوده است كه اين خود نمايانگر اعجاب انگيز بودن پيشرفت علمي ايران در ان زمان دارد انها گفته اند كه عرض رود خانه در قسمت زيرين كمتر از بالا بوده و دو كشتي براحتي از كنار هم ميتوانستند عبور كنند طول اين ابراه 1600 متر و عرض ان در بالا 34 متر بوده است.

كارن 02/05/2564 شاهنشاهي

هنر نزد ايرانيان است و بس

.................................................................................................................... 

 كاشي لاجوردي با نقش عقاب دوره هخامنشي

 

 

 

            ميدانيم كه در روزگار هخامنشيان برخي از حيوانات و پرندگان محترم و مقدس شمرده ميشد هنرمندان نقش آنها را سمبل قرار داده و روي ديوار كاخها و معابد بصورت نقش برجسته عرضه ميكردند. علاوه بر نقش برجسته‌ها اين حيوانات و پرندگان مقدس را نيز از سنگ – نقره – طلا و مفرغ ميساختند و يا نقش برجسته آنها را روي آثار هنري خود ايجاد ميكردنند.

            اين حيوانات عبارت بودند از شير، گاو، اسب، بز وعقاب يا شاهين كه غالباً تك تك و زماني با هم در يك اثر هنري جلوه‌گري ميكنند. اين حيوانات بيشتر متناسب با هيكل طبيعي و در نقش واقعي خود ظاهر شده و گاهي نيز تلفيقاً با هم تركيب شده و سر يكي را با بدن ديگري پيوند زده و ارائه داده‌اند و موجودي عجيب‌الخلقه افسانه‌اي بوجود آورده‌اند.

            گاو را به سبب مفيد بودنش، اسب را بخاطر نجابت ذاتي و سودمند بودنش، شير را به سبب نيرومندي و حاكم جنگل بودنش و شاهين را بخاطر بلند پروازيها و چابكي و تيزهوشي و تيزچنگ بودنش دوست ميداشتند و هنرمندان بهمين مناسبت از اين موجودات الهام ميگرفتند، الهامي اسماني و خداپسندانه، الهامي كه رضايت خاطر آنها را نيز فراهم ميكرد، الهامي كه هدفشان را نيز روشن ميساخت. شاهين الهام‌بخش اوج و ترقي آنها بود. آنها ميخواستند هميشه در آسمانها سير كنند و بالي شاهين‌وار دراز و قوي داشته باشند كه شكست‌ناپذير است و اقوام ديگر از داشتن آن محروم هستند. هخامنشيان شاهين را نشانه اقتدار و توانائي و مظهر جلال و عظمت ميدانستند. پرستش اين پرنده بزرگ و قوي را بفال نيك ميگرفتند تا آنجا كه مورخ يوناني معتقد است كه خاندان هخامنشي را عقاب پرورش داده است. (اليان Aelian اين عقيده را دارد.)

            سخن در اينجا معرفي يك قطعه كاشي مربعي شكل لاجوردي از دوران پرشكوه هخامنشي است كه در سال 2507 شاهنشاهي از كاخ آپاداناي تخت‌جمشيد پيدا شده است. اين قطعه كاشي لاجوردي كه بشماره 2436 در سال 2518 شاهنشاهي در دفتر بخش تاريخي موزه ايران باستان ثبت شده است داراي نقش شاهين است. اندازه آن 5/12×5/12 سانتيمتر است و دور تا دور آن را با مثلث‌هاي كوچك فرو رفته زينت داده‌اند. در هر طرف از اضلاع اين كاشي 13 مثلث كوچك فرورفته  قرار دارد و 4 مثلث كوچك نيز در چهار گوشه‌آن موجود است. داخل مثلث‌ها برنگهاي سبز و سفيد و سرخ آرايش شده است.

            نقش شاهين كه در وسط كاشي بين مثلث‌هاي تزئيني قرار گرفته است بسيار زيبا است. هنرمندي كه اين نقش را آفريده بال و پر شاهين را با خطوط متنوع زينت داده است. در دو سوي بالا و پائين اين كاشي دو سوراخ جهت ميخ كردن آن به چوب وجود دارد.

            در تعريف اين نقش در حقيقت ميتوانيم شاهين را معرفي كنيم. اين مرغ بلند پرواز كه مدتها است نظر انسان را به خود جلب كرده چگونه پرنده‌اي است؟

            از شاهين هر چه گوئيم كم گفته‌ايم. همينقدر ميدانيم كه عقاب يا شاهين پرنده‌اي است بزرگ و تيزچنگ و با هوش و سبكسر و تند نگاه. در فرهنگهاي لغت اين پرنده را چنين توصيف نموده‌اند: اين پرنده شكارچي در شكارش حتي از جانوران بزرگتر از خود هم روي نگردانده و زماني هم از ربودن بچه‌هاي انسان باكي ندارد، يكصدسال زيست مي‌كند و در توانائي و شكوه سرآمد پرندگان و شاه مرغان است . هوشيار و چالاك و سهمگين و ستبرنوك و بلند آشيان و بيرحم است(1).

            در اين نقش عقاب در چنگالش دو گوي را گرفته است و گوي ديگر هم بر بالاي سر دارد. به درستي بر ما روشن نيست هدف هنرمند از نقش عقاب و سه گوي مثلث‌هاي فرو رفته چه بوده است؟ شايد تنها به خاطر زيبايي و بهتر جلوه دادن آن، و يا هدفي جز رضاي خاطر خويش نداشته است. شايد اين نقوش جنبه مذهبي داشته باشد يا هدف عاليتري را بيان كند. مثلاً دو گوي كه در چنگال شاهين اسير شده ممكن است دو دنياي مادي و معنوي (دنيا و آخرت) باشند و يا دو سياره شبيه زمين و گوي سوم كه بر سر دارد و اشاره‌اي به نشانه قدرت آسماني عقاب باشد.

            ظاهراً اين شاهين شهپر گشاده مظهري از اهورامزدا است يا نمايشگر فرشته‌اي از ميان فرشتگان مقرب آسماني است. بالهايش مظهري از بال فرشتگان و دمش نيز همانند آن.

            دو سوراخ بالا و پايين اين كاشي لاجوردي وجود پرچم بودن اين كاشي را ثابت مي‌كند. زيرا درباره درفش زرين دوران هخامنشي زياد خوانده و شنيده‌ايم كه نقشي از غقاب داشته است و ممكن است كه اين كاشي لاجوردي نيز پرچم پيروزي و افتخار بوده و از اين رو حمل آن را در پيشاپيش لشگر به فال نيك ميگرفته‌اند.

            ابوريحان بيروني در كتاب التفهيم و حكيم مؤمن تنكابني در كتاب تحفه‌المومنين يادآور شده‌اند كه «عقاب زرين علم (پرچم) ايران بود و سرلشكريان در روزگار هخامنشيان شاهين‌شهر شهپر گشوده در سر نيزه بلندي برافراشته بهم نمودار بود.»

            گزنفون (مورخ يوناني كه در سال 354-430 پيش از ميلاد ميزيسته است) در كوروشنامه در لشگركشي كوروش به بابل چنين آورده است: «درفش پادشاهي ايران شاهيني بود از زر ساخته شده كه بر نيزه برافراشته بودند» و در جاي ديگر درباره جنگ كوروش كوچك بر ضد برادرش اردشير دوم هخامنشي كه خود گزنفون هم جزو سپاهيان مزدور يوناني كوروش بود مينويسد: «درفش پادشاهي شاهين شهپر گشوده بود از زر ساخته شده بود و بر وي نيزه‌اي برافراشته بود» گزنفون در همين كتاب بخش دوم فقره يكم مينويسد: «هنگاميكه كوروش از فارس لشگر آراسته بجنگ آشور ميرفت، پدرش تا به مرز فارس او را بدرقه كرد، در آنجا عقابي ديد كه در پيشاپيش آنان در پرواز بود و پدر كوروش آن را بفال نيك گرفته و يقين كرد كه پسرش از اين پيكار پيروز خواهد برگشت.»

درفش باستاني شاهنشاهي ايران با مجسمه شاهين شهپر گشاده كه در كميسيون نظام جشن شاهنشاهي ايران طراحي شده و بتصويب رسيده است. اين طرح توسط سركار خانم ليلي تقي‌پور از روي طرح اصلي صفحه 98 كتاب «فروهر يا شاهين» نوشته سركار سرگرد مراد اورنگ برداشته شده است

            گزنفون در كوروشنامه كتاب 7 بخش يكم مينويسد: «درفش كوروش شاهيني بود زرين با بالهاي گشاده كه بر نيزه بلندي برافراشته بودند. درفش پادشاهان ايران هنوز هم بدينگونه است.»

            هرودت (مورخ يوناني كه بين سالهاي 420-484 پيش از ميلاد ميزيسته است) در تاريخ خود فصل 3 فقره 67 مينويسد:

            «پيش از اينكه داريوش و شش تن همراهانش به گئوماتا (اسمرديس غاصب) حمله برند برخي از آنها دو دل بودند و خواستند پيكار را به تأخير اندازند و با هم در گفتگو بودند كه ناگاه ديدند هفت جفت عقاب دو جفت كركس را دنبال كردند، اين پيش‌آمد را بفال نيك گرفتند و نشان رستگاري دانستند آنگاه مصمم شدند و به شكست دادن آنان تمام شد.»

            كورتيموس روفوس(2) مورخ يوناني در اسكندرنامه خود هنگام  گفتگو درباره جنگ داريوش سوم  واسكندر مينويسد: «نخست در پيشاپيش سپاه ايران آتشدان نمودار شد و از پس ان مغان سرودگويان وارد شدند. پشت سر آنان 365 جوان با جامه ارغواني با تنديسهاي ايزدان كه از زر ساخته بودند آراسته بود و يوغ به گوهرها زينت شده بود. همچنين تنديس ديگر كه نماينده نياكان بود در آن ميدرخشيد و در ميان آنها شاهيني شهپر گشوده زرين برافراشته بودند.»

            كنت كورت(3) تاريخ نويس رومي ضمن حركت سپاه ايران از سوي بابل بفرات از عقاب زريني كه بالاي گردونه داريوش سوم بوده سخن ميگويد و اشاره ميكند «عادتي است نزد پارسيها كه پيش از طلوع آفتاب از جائي حركت نمي‌كنند بنابراين پس از اينكه روشنائي روز همه جا را فراگرفت شيپورچيان شيپور حركت را از بارگاه شاه ميزنند. بالاي اين بارگاه صورت آفتاب را در قاب بلورين بقدري بلند نصب كرده بودند كه همه ميتوانستند آنرا مشاهده كنند. ترتيب حركت چنين بود، پيشاپيش قشون در آتشدانها آتش همي بردند كه اين مردمان آنرا جاويدان و مقدس ميدانند مغها در اطراف آتش سرودهاي ملي ميخواندند پت سر مغها 365 نفر جوان در لباس‌هاي سفيد حركت ميكردند و از پس ا رابه اسبي زيبا و قوي‌هيكل حركت ميكرد كه آنرا اسب آفتاب ميناميدند تركه‌هاي زرين و لباس سفيد جلودارهاي اين اسب آنها را از ساير جلودارها ممتاز ميساخت . . .سپس سپاهيان مي‌آمدند . . . . . .. سپاهيان مزبور پيشاپيش گردونه شاهي حركت كرده لباس شاه را ميبردند و بعد گردونه شاهي مي‌آمد اين گردونه از طرفين بصورتهاي خدايان كه از زر و سيم ساخته بودند مزين بود و شاه درون ارابه بلند و شاهانه نشسته بود قيد اسبها به سنگهاي قيمتي مرصع بود و منتهي ميشد به دو هيكل زرين كه قر آنان بيك ارش ميرسيد يكي از هيكلها مجسمه نينوس و ديگري مجسمه هلوس در وسط آن دو هيكل مجسمه عقابي بود، با بالهاي گسترده باز كه از زر ساخته بودند. .  . . . . (اين قسمت از تاريخ ايران باستان تأليف مشيرالدوله پيرنيا نقل شد).

            اوربيوس به نقل از فيلوس بيبليوس از زبان زرتشت ميگويد:

            «خداوند را سري است مانند سر شاهين، اوست نخستين و فناناپذير و جاوداني».

            ممكن است تشبيه سر خدا به عقاب بخاطر هوش و نيرومندي عقاب بوده باشد؟؟؟؟؟؟؟

            از مورخين يونان كه بگذريم فردوسي وسعدي نيز در اين باره اشعاري دارند كه نشان ميدهد پرچم پيروزي باستاني ايران از يك مجسمه‌اي با نقش پرنده بزرگي تشكيل شده بود و آنها نام اين پرنده را گاهي عقاب و زماني هماي  ياد كرده‌اند و در حقيقت چون هماي مرغ سعادت معروف شده است ميتوان چنين پنداشت كه همان شاهين قوي و پيروز است كه پرنده مقدس و علم كشور باستاني ايران دوره هخامنشي بوده است. در هنر و ادبيات فارسي هماي را پرنده خجسته و فرخنده و پيروز ياد مي‌كند و سعدي در اينباره گفته است:

گر هماي از جهان شود معدوم

            كس نبايد  به  زير سايه بوم

            و فردوسي نيز يادآور شده است:

ابا  نيزه  و  تيغ  و  پولاد  بود         

            هر آنكس كه از شهر بغداد بود

 

 

سپهبد همي داشت بر پيل جاي

           

                   *

همه   برگذشتند   زير   هماي

 

 

يكي كركس و ديگري را هماي

          

                  *

  يكي سينه شير باشدش جاي

 

      *      

نپرد بر آن آسمانش  هماي

ميان دو كوهست  پر هول  جاي

 

*          

بتاج اندر  آويخت پر  هماي

بپوشيد رخشنده  رومي  قباي

           

 *        

سپاهش   كمند افكن  و  رزم ساز

درفشي همي بود و  پيكر  گراز

 

 

بسي  آفرين كرد و پس درگذشت

 

              *

سواران  جنگي  و مردان دشت

 

 

همي رفت  چون كوه رفته ز جاي

 

             *

دمان  از  پس  پشت پيكر هماي

 

*           

فكنده  برو  سايه  پر  هماي

نهاده ز هر  چيز  گنجي  بجاي

            درباره درفش كاويان و درفش كيان و اختر كيان و بطور كلي درفش فردوسي طوسي يادآور شده است:

درفش كهنسال كاوياني با نگاره شاهين كه در كميسيون نظام جشن شاهنشاهي ايران طراحي شده و پس از بررسي به تصويب رسيده است. اين طرح توسط سركار خانم ليلي تقي‌پور از روي طرح اصلي از صفحه 99 كتاب «فروهر يا شاهين» نوشته سركار سرگرد مراد اورنگ برداشته شده است.

كه زوبين  كشد  در قفا روز جنگ

درفشي  عقاب  بست  با تيز چنگ

            

                 *

بپاي اندرون  كرده  زرينه  كفش

بشد  طوس  با  كاوياني  درفش

 

*         

نگه  كرد  با  كاوياني   درفش

چو افراسياب آن درفش بنفش

 

* 

ابا كوس و پيلان و زرينه  كفش

سپه‌دار  طوس آن كياني   درفش

 

                *

تو  باشي  بر   كاوياني    درفش

سپهدار  و سالار  زرينه  كفش

 

                *

سواران و  اين  تيغ‌هاي   بنفش

وگر تو نيائي  به  من  ده  درفش

 

*

همان  پهلواني  و  تخت  و  كلاه

مرا  شاه داد  اين درفش  و  سپاه

 

 

نه اندر  جهان  سربسر نيو نيست

 

            *

درفش از در  بيژن  گيو   نيست

 

 

بزد    ناگهان   بر    ميان   درفش

 

               *

يكي تيغ  بگرفت  بيژن  بنفش

 

 

يكي نيمه  بگرفت  و رفت از ميان

 

              *

بدو  نيمه  كرد  اختر   كاويان

 

 

چو   تركان   بديدند   اختر    براه

             *

بيامد   كه   آمد   بنزد   سپاه

 

 

همه   سوي   بيژن  نهادند   روي

 

              *

يكي  شيردل  لشكر  جنگجوي

 

 

به   پيكار   آن   كاوياني   درفش

 

             *

كشيدند  كوپال  و  تيغ  بنفش

 

 

كه نيروي  ايران  بدو  اندر است

 

             *

چنين گفت هومان كه «آن اخترست

 

 

جهان بر دل  شاه  تنگ  آوريم»

 

               *

درفش  بنفش ار  به چنگ آوريم

 

 

بدست  اندرون  اختر   كاويان

 

                *

همي  رفت  بيژن چو شير ژيان

 

*

زده  پيش او   اختر   كاويان

يكي  تخت  پرمايه اندر  ميان

چون عكس سياه و سفيد اين درفش منقوش فلزي در اختيار نبود اين طرح از روي عكس رنگي آن برداشته شد.

            شواهد زيادي درباره اختر كاويان –درفش كاويان – درفش بنفش و نيز شاهين و هماي و عقاب در شاهنامه وجود دارد كه در اين گفتار مختصر نمي‌توان همه را نقل كرد.

            يونانيان نيز اين پرنده را مقدس مي‌دانستند و تا آنجا كه خداي بزرگ يونان ژوپيتر (زئوس) گاهي خود را به شكل عقاب در ميآورد و پس از انجام هدفش دوباره به صورت اصلي خود درمي‌آمد.

            در داستان دلاوريها و عشق‌بازي‌ها ژوپيتر به اين نكته برمي‌خوريم كه اين خدا بصورت مختلفي از برخي حيوانات و پرندگان رآمده است. ژوپيتر زماني كه عاشق «اگشين» دختر رودخانه «ازوپوس» بود خود را به صورت عقاب درآورد و با پنجه خود او را گرفت و به جزيره اوينوپيا برد و با او درآميخت و صاحب فرزندي بنام «ائاگوئه» شد(4). در جاي ديگر هم عقاب را درنده جگر حامي انسان دانسته‌اند، همانطوريكه در داستان يا افسانه پرومته ميخوانيم در آن قسمت كه پرومته (خداي آتش) از بشر حمايت ميكند و مايل نيست كه به امر ژوپيتر رنجها به انسان مستولي شوند، ژوپيتر خمشناك مي‌شود و دستور مي‌دهد تا پرومته را بر فراز صخره‌هاي كوههاي قفقاز در زنجيرهاي گران و اسرارآميز به‌بندند و عقابي جگر اين خداي حامي بشر را بدرد ولي عاقبت بوسيله هركول بندها از دست و پاي پرومته برداشته ميسود و سعادت و خوشي به همه جا حكمراني ميكندو انسان ديگر رنج نمي‌كشد. در يونان نيز نقوش زيادي از عقاب هست كه جاي سخن گفتن در اينجا نميباشد.

            در مصر نيز نقش عقاب از زمان قديم رايج بوده است و هروس يكي از خدايان كه پسر ازيرس (خدائيكه هر روز در گاو آپيس حلول ميكرد) بود بشكل انساني ظاهر ميشد كه سر عقاب داشت.

            در هندوستان نيز اگني وايندرا دوتا از خدايان برهمان گاهي بشكل عقاب ظاهر ميشدند.

            در فينيقيه هم اين پرنده ارزش ريادي داشت بطوريكه «بعل» يكي از خدايان بزرگ فينيقيه گاهي بشكل عقاب درمي‌آيد(5). از اين دوره مجسمه‌هاي زياد و نقش برجسته و نقوش فراواني از شاهين برجاي مانده است كه همگي حاكي از پرچم بودن و مقدس بودن و پيروز بودن اين پرنده بلند پرواز است.

            در حفاريهاي سال 2530 شاهنشاهي شهداد كه به رياست آقاي مهندس علي حاكمي انجام گرفت هيئت كاوش موفق به كشف يك درفش فلزي از هزاره سوم پيش از ميلاد گرديد. عكس رنگي اين درفش در كتابي با نام «راهنماي نمايشگاه دشت لوت،شهداد» كه به مناسبت جشن فرهنگ و هنر در اولين مجمع سالانه كاوشهاي باستان‌شناسي در ايران منتشر شده ديده ميشود و آقاي مهندس حاكمي راجع به اين درفش چنين توضيح داده است:

            «شيئي ارزنده ديگري كه در كاوش سال 2530 شاهنشاهي بدست آمد، درفش فلزي منحصر بفرديست كه از يك صفحه مربع فلزي به ابعاد 23*23 سانتيمتر و ميله‌اي بطول 19/1 متر تشكيل ميگردد بالاي پايه يا ميله درفش به مجسمه عقاب بال گسترده‌اي در حال فرود ختم ميشود.

            روي درفش مزبور مجلسي نموده شده كه الهه‌اي را نشسته بر روي صندلي نشان ميدهد در مقابل الهه مزبور تصوير سه زن به اندازه‌هاي مختلف نشسته بر زمين و در پشت الهه شكل زن ايستاده‌اي نقش شده است. در سمت راست صفحه در زير نقوش سه زن باغ مستطيلي شكل شطرنجي جلب نظر ميكند كه در آن دو درخت خرما روئيده است. در سمت چپ صفحه زير پاي زن ايستاده درخت خرماي ديگري خودنمائي ميكند در زير كليه نقوش بالا يك رديف نقش حيوان شامل دو شير خوابيده و يك گاو با شاخهاي بلند در خال حركت كنده‌كاري شده است. نقش شيرها در طرفين گاو مقابل يكديگر قرار دارند قسمت بالا و پائين نقوش صفحه مربع با دو رديف نقش پيچ ارهم كه نشانه جريان آب است محدود ميشود در قسمت بالاي صفحه در حد فاصل بين الهه و زنان نشسته سمبل خورشيد به صورت نقش كلي چند پر كنده‌كاري شده است اين صفحه با قاب فلزي نسبتاً ضخيمي محصور شده كه بوسيله دو قلاب متحرك به ميله وصل ميگرديد. بطوركلي مجلس مزبور افسانه مذهبي الهه‌اي را نشان ميدهد كه عده‌اي براي طلب نياز به او توسل ميجويند مناظر باغ و درخت خرما و جوي آب و تصاوير گاو و شير نشانه‌اي از آئين و عقايد مذهبي آن زمانست كه جايگاه معنوي الهه و طرز دستگيري او را مجسم ميسازد.

            اين درفش باحتمال قوي متعلق به معبد الهه‌ايست كه هنوز بنام آن آشنائي نداريم. معمولاً آنرا هنگام مراسم مذهبي بكار ميبرند با اينكه به عنوان هديه به معبد خداي مزبور تقديم مي‌داشتند با وجوديكه نظرات فوق تا حدي امكان استفاده آنرا روشن ميسازد ولي بازهم به مطالعه بيشتري احتياج دارد.

            اهميت اين درفش بيشتر از لحاظ قدمت، شكل و ساخت آنست ضمناً از لحاظ باستانشناسي شيي منحصر بفرديست كه اولين بار در يكي از مناطق قبل از تاريخي ايران كشف شده است.»

            طرح دو نمونه زنده ديگر از درفش‌هاي معروف ايران باستان در اينجا ارائه داده ميشود، يكي از اين طرح‌ها درفش كاوياني و ديگري درفش شاهنشاهي ايران را نشان ميدهد. اين طرح‌ها را قبلاً سركار سرگرد مراد اورنگ در كتاب «فروهر يا شاهين» چاپ كرده است كه ما از آنها برداشته‌ايم.

 

كارن 10/05/2564 شاهنشاهي

...............................................................

نخستين تصويرمتحرك در شهرسوخته پيدا شد.

۵  هزار سال پيش،يک هنرمند نقاش روي جام سفالين طرحي از يك «بز» را ترسيم كرد.

 

پنج هزار سال پيش در «شهر سوخته»، هنرمند نقاش، روي يك جام سفالين طرحي از يك «بز» را ترسيم كرد. او در نظر داشت كه نقش بز را در اطراف دهانه جام تكرار كند، اما وقتي شروع به كار كرد، توانست در 5 حركت، بزي را طراحي كند كه به سمت درختي حركت كرده و از برگ آن تغذيه مي‌كند. اين اولين باري بود كه در جهان باستان، «تصوير متحرك» پا به عرصه حيات گذاشت.

سفال‌ها در جهان باستان، نقش «بوم» را براي نقاشان و هنرمندان زمان خود ايفا مي‌كردند. آنها با نقاشي روي سفال‌هاي مختلف از اعتقادات و محيط اطراف خود به ويژه طبيعت پيرامون‌شان به عنوان يك سمبل و نماد استفاده مي‌كردند.

در سفال‌هاي «شهر سوخته»، كه از متمدن‌ترين و پيشرفته‌ترين تمدن‌هاي باستاني در پنج هزار سال پيش است، نقش بز و ماهي بيش از هر نقش ديگري ديده مي‌شود. بز و ماهي، دو حيواني هستند كه در اين منطقه بيش از هر حيوان ديگري از آنان استفاده مي‌شد و ساكنان شهر سوخته را به ادامه حيات اجتماعي خود اميدوار مي‌كرد.

كشف اين سفال با نقاشي متحرك ثبت شده روي آن، در ميان سفال‌هاي اين منطقه نيز بي‌مانند بوده است. اين نقاشي، حركت تصاوير را در كوتاه‌ترين زمان ممكن روي جامي كه دهانه آن 8 سانتي متر قطر دارد، نشان مي‌دهد. در ديگر سفال‌هاي يافته شده در شهر سوخته نقوش متفاوتي ديده مي‌شود كه برخي اوقات تكرار شده‌اند، اما حركتي در آنها ديده نمي‌شود. از نگاه باستان‌شناسان اين كشف نشان دهنده آن است كه مردمان شهر سوخته بسيار باهوش، هنرمند و در زمان خود پيشرو بوده‌اند.

«منصور سجادي»، باستان‌شناس و سرپرست هيات كاوش در شهر سوخته در اين باره به «ميراث خبر» گفت: «در كاوش‌هاي خود روي محوطه باستاني شهر سوخته به نكته بسيار جالبي برخورد كرديم. در جريان كاوش گوري كه ظرف سفالين با نقاشي متحرك از آن به دست آمده بود، به اسكلتي برخورد كرديم كه به احتمال فراوان تصويرگر همين جام بوده است. روي اين جام سفالين نخودي رنگ، تصوير يك بز و يك درخت ديده مي‌شود. نقاشي اين جام بسيار هنرمندانه دور تا دور آن انجام شده است. تصويرگر اين جام، بز را به حركت وا داشته و آن را با يك حركت جهشي به درخت نزديك كرده است. حركت در اين تصاوير به خوبي مشاهده مي‌شود

باستان‌شناسان با نزديك كردن اين تصاوير به يكديگر موفق شدند نمونه‌اي از يك تصوير متحرك را در قالب يك فيلم 20 ثانيه‌اي به دست آورند.

سرپرست تيم كاوش در شهر سوخته درباره كشف اخير خود گفت: «حركت بز به سوي درخت و تغذيه او از برگ درختان در 5 حركت مصور شده است. در اين تصاوير نه تنها بز به سمت درخت حركت مي‌كند، بلكه جهش وي و پريدن بز روي برگ درختان كاملا ديده مي‌شود

به گفته اين باستان‌شناس، بز از جمله حيواناتي است كه در رسيدن به ارتفاعات تبحر داشته و مي‌تواند با يك حركت جهشي به سمت بالا حركت كند. هنرمند نقاش شهر سوخته‌اي، با دقت و زبردستي موفق به تصوير كردن جهش اين بز شده است.

از اين جام براي نوشيدن استفاده مي‌شده است. ارتفاع اين جام 10 سانتي‌متر است و روي يك پايه استوار شده است.

«سجادي» درباره منحصر به فرد بودن اين تصاوير در دنياي باستاني گفت: «تاكنون در دوره‌هاي پيش از تاريخي چنين تصاويري ديده نشده و ما براي اولين بار به اين تصوير در «شهر سوخته» برخورد كرده‌ايم. در بسياري از ظروف، اشكالي را مي‌بينيم كه تنها تكرار شده‌اند، اما حركتي در آنها ديده نمي‌شود. تحقيقات ما نشان داده است كه اين نقش، قديمي‌ترين ايده مردمان باستان براي ارايه «تصوير متحرك» و به تعبير امروزي «انيميشن» است

محوطه باستاني شهر سوخته در هزاره دوم و سوم قبل از ميلاد، توسط مهاجراني كه از چهار گوشه به ‌آن مهاجرت كرده‌اند، بنا شده است. اين شهر اعجاب‌انگيز، يكي از شهرهاي بسيار متمدن و پيشرفته در چند هزار سال پيش بوده است كه توجه بسياري از باستان‌شناسان جهان را به خود جلب كرده است. شهر سوخته در سيستان و بلوچستان امروزي قرار دارد و تاكنون 8 فصل كاوش و حفاري مداوم در آن انجام شده است.

 

 كارن 12/05/2564 شاهنشاهي

ا

Free JavaScripts provided
by nokhostin tasvire animation jahan dar shahre sookhteye iran 5000 years ago

Join Our Mailing List
Email: